عشق به خدا | ||
آخرین مطالب
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
لینک های مفید |
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد . بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و ... محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم . زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید [ شنبه 90/7/30 ] [ 10:16 صبح ] [ عشق به خداوند ]
|
درباره وبلاگ
آرشیو مطالب
لینک های مفید
امکانات سایت آی پی رایانه شما : |
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |